به گزارش خبرنگار فریاد ارس، نه در دانشگاه مجسمهسازی خوانده و نه هرگز به کلاسهای هنری رفته، اما این هنرمند خوش ذوق پارسآبادی با استعدادی که دارد موفق شده با استفاده از ضایعات فلزات و آهن بیش از ۱۲٠ مجسمه، تندیس و آثار حجمی را با الهام از طبیعت و زندگی جوامع در کارگاه آهنگری کوچک خود طراحی کرده و بسازد.
با ما همراه باشید تا از نزدیک با کارهای این هنرمند پارس آبادی آشنا شوید.
ماجرای توحید نوری و مجسمه ساز شدنش داستان عجیبی دارد. خودش میگوید که یک روز بعد از خواندن مطالبی در همشهری سرنخ که درباره ساخت مجسمههای بزرگ آهنی بوده تصمیم گرفته که ساخت تندیس ها و مجسمههای غول پیکر را آغاز کند.
نوری علت مجسمه ساز شدنش را اینگونه بیان می کند: همیشه دوست داشتم اطلاعاتی از کارهای عجیب و غریب و یا بزرگی که دیگران انجام میدهند داشته باشم. یک روز زمانی که در حال خواندن مطالب نشریه همشهری سرنخ بودم به یک گزارش جالب رسیدم. در این گزارش، مردی که کارش آهنگری و جوشکاری بود با استفاده از ضایعات آهنی موفق شده بود، مجسمههای بزرگ و زیبایی خلق کند. مصاحبه را بارها و بارها خواندم. با خودم گفتم من هم ایدههای نو و جدیدی در این کار دارم و میتوانم کارهای جالبی انجام بدهم پس چرا امتحان نکنم. مجله را بستم و روی میز گذاشتم از همان روز شروع کردم به ساخت مجسمههایی با طرح و ایدههایی که خودم خلق کرده بودم.
تقلید ممنوع
این هنرمند پارس آبادی که شغلش آهنگری است از همان ابتدا با خودش قرار گذاشت که هیچ وقت تقلید نکند و برای اولین بار ۹ سال پیش شروع به ساخت یک سرباز نیروهای ویژه کرد. می گوید: «شغلم آهنگری است، یک شغل سنگین و تا حدی خشن، اما هر وقت که می خواهم به آرامش برسم نقاشی و طراحی می کنم البته کلاس نرفته ام و تنها از روی علاقه نقاشی می کنم بعد از خواندن آن گزارش تصمیم گرفتم که اولین مجسمه ام را بسازم. می خواستم یک مجسمه آهنی بسازم با چهره ای شبیه به مادرم که «بی بی» صدایش می کنیم؛ زنی آذری با همان پوشش بومی که زنان مغانی دارند.»
مجسمه ای به نام «بی بی»
توحید می گوید: این مجسمه را خیلی دوست دارم، در دورانی که می خواستم آن را بسازم اعتماد به نفس خوبی به دست آوردم و زمانی که کار به اتمام رسید باورم شد که من هم می توانم کسی باشم که روزی خبرنگار سرنخ برای مصاحبه با من تماس بگیرد.
او بعد از ساخت مجسمه ای که نامش را بی بی گذاشته است تصمیم به ساخت مجسمه ای آهنی به شکل پسرش می گیرد «دومین مجسمه ای که ساختم پسر بچه ای بود با ۱۵٠ سانتی متر قد، چهره و اندام پسرم را روی یک ورق نقاشی کردم و شروع کردم به پیدا کردن آن هایی که بتواند در این کار به من کمک کند. این مجسمه که «کودک من» نام دارد نیز ساخته شد و حالا من دیگر می دانستم که می توانم هر چیزی که بخواهم را بسازم. راهش را یاد گرفته بودم بماند که چندین بار در ساخت این دو مجسمه طرح ساخته شده را ترمیم کردم. بارها قسمتی از مجسمه را ساختم و خراب کردم و از نو ساختم تا کاملا متوجه شدم که چگونه باید با آهن و چکش کار کرد و چطور از هنر جوشکاری در ساخت مجسمه های غول پیکر استفاده کرد.»
کلاه کجی با کفش شماره ۴۳
مجسمه یک مرد نظامی که کلاه کجی به سر دارد یکی دیگر از مجمسه های مورد علاقه آقای نوری است. «در سال ۱۳۷۶ به خدمت سربازی رفتم. دو سال در استان لرستان خدمت کردم. همیشه از نظامی های کلاه کج و سبک زندگی شان خوشم می آمد به همین خاطر تصمیم گرفتم یک جوان نظامی کلاه کج بسازم. یکی از جالب ترین نکاتی که در این کار برایم پیش آمد ساخت کفش های همین نظامی کلاه کج بود. با توجه به قد و وزن مجسمه برایش کفشی با شماره ی ۴۳ طراحی کردم. این کفش به صورتی است که هر کسی که شماره پایش ۴۳ باشد می تواند آن را بپوشد. چرا که دقیقا از روی یک کفش نظامی طراحی شده است.»
تندیس عقاب غول پیکر
ساخت عقاب غول پیکر یکی دیگر از طرحهایی که بود این آهنگر رو کرد. عقابی در ابعاد یک متر و ۱٠ سانتی متر طول و یک متر و ۲٠ سانتی متر عرض ساختم.
ساخت مجسمه این عقاب بیش از دو هفته طول کشید البته باید این رو هم بگویم که من فقط زمانهایی که وقت اضافه داشته باشم سراغ این کار می روم و اینطور نیست که از صبح تا شب روی این مجسمه ها کار کنم. ساخت این مجسمه دو هفته طول کشید با روزی نیم ساعت کار.
ساخت خودکار سه متری!
نوری تعریف می کند: بعد از این که چندین مجسمه ساخت همه آنها را در فضای کارگاهش چید تا این که یک روز یکی از مشتریانش با دیدن این مجسمه ها به او ساخت یک خودکار غول پیکر را سفارش داد.
با دیدن این مجسمه ها خیلی ها به من پیشنهاد کار می دادند اما از آنجا که برای دل خودم کار می کردم و وقت زیادی هم نداشتم سفارش کار نمی پذیرفتم تا این که روزی یکی از مشتریان از راه رسید و سفارش ساخت یک خودکار سه متری را داد. او می گفت که قرار است از این خودکار سه متری در یک تیزر تبلیغاتی استفاده شود. چند روزی روی این خودکار کار کردم و موفق شدم غول پیکر ترین خودکار ایران را بسازم.
وی ادامه می دهد: بعد از ساخت این خودکار، مجسمه یک «سیب» به سفارش شهرداری شهر پارس آباد درست کردم که این مجسمه هم اکنون در پارک مغان این شهر نصب شده است.
من و غول پیکرهای آهنی
این هنرمند پارسآبادی در میان کلکسیونی از مجسمه های غول پیکر در طول یک سال ساخته است و در میان همه مجسمه های ساخته شده اش علاقه خاصی به مجسمه ی «بی بی» دارد. این مجسمه از آنجا که اولین مجسمه ای بود که به دست من و تنها با سنگ فریز و ضایعات آهنی ساخته شده است و یکی از دوست داشتنی ترین مجسمه هایی است که در کارگاهم نگه داری می کنم و هر روز با دیدن این مجسمه ها انرژی می گیرم.
سختی های یک مجسمه
نوری از دورانی که مجسمه هایش را می سازد خاطرات تلخ و شیرین زیادی دارد و از سختیهایی که ساخت مجسمه هایش به دوشش گذاشت، اینطور می گوید: یک روز که داشتم تندیس نظامی کلاه کج را می ساختم سنگ فریز دستم را برید و باعث شد چند هفته ای نتوانم دستم را تکان دهم و از شدت درد به خود میپیچیدم و حتی از پس کارهای ساده هم بر نمی آمدم.
وی ادامه می دهد: یک بار هم وقتی می خواستم موهای یکی از مجسمه ها را درست کنم صورتم بر اثر جوشکاری سوخت که تا چند روز از سوزش این درد نمی توانستم بخوابم و کارم به بیمارستان کشید و مجبور شدم چند روزی از پماد سوختگی استفاده کنم.
این هنرمند خلاق پارس آبادی بدون اینکه هیچگونه حمایتی از سوی مسئولین و شرکتهای منطقه داشته باشد در ساخت مجسمه، المان، تندیس و آثار حجمی حرفهای زیادی برای گفتن دارد و یکی از این برنامه هایش ساخت مجسمه های مشاهیر، نماد و المان برای منطقه است. شاید این هنرمند در مرکز استان و یا پایتخت زندگی میکرد برای حرفه و صنعت او ارزش قائل شده و جایگاه بزرگی در نظر میگرفتند!
انتهای پیام/
- نویسنده : مرتضی بری
Friday, 18 July , 2025